-
خوشبختی...
11 - بهمنماه - 1392 02:09
همیشه با هم سالان خودم تفاوت داشتم.به چیزهایی فکر می کردم و می کنم که شاید اون ها سال ها بعد،زمانی که مادر یا حتی مادربزرگ میشن،برای لحظه ی کوتاهی بهش فکر کنند. مادرم همیشه میگه: پرگل!انقدر فکر و خیال نکن...انقدر به فکر همه چیز و همه کس نباش! به مادرم در ظاهر میگم باشه ولی در باطن به راه خودم ادامه میدم. وقتی مادرم...
-
تولدی که گذشت...
20 - آذرماه - 1392 01:09
0.سلاااااام...خوبین؟دلم واسه فضای وبلاگم تنگ شده بود... 1.یازدهم آذر تولدم بود...این متن هم مربوط به همون روزه "امروز دلم میخواست گریه کنم به همان دلیل نامعلومی که ۱۸سال پیش زمان پانهادن به دنیا اشکهایم را سرازیر کرد شاید به دلیل شوق زیاد و ناراحتی کم..." امروز که ۱۸سال از زندگیم میگذره خوشحالم از اینکه چیزی...
-
پاییز متفاوت...
20 - مهرماه - 1392 01:29
0.سلام...بعد از مدت هاااا!خوبین؟ 1.پاییز هر سال برای من حال و هوای خاصی داره...همیشه پاییزو دوست داشتم به خاطر زیبایی هایی که پشت چهره ی معصوم و غمناکش داره...به خاطر آرامشی که پشت بارون و برگریزانش هست...به خاطر این که خودم فرزند این فصلم و حس میکنم توی این فصل وجود من کامل تر میشه...با این که تقریبا یک ماه ازش می...
-
ببینیم و بفهمیم...
23 - تیرماه - 1392 23:18
دیشب گرسنه بود دختری که مرد... چه آسان به خاک پس دادیمش... و همسایه اش زیارتش قبول... دیشب از سفر رسید برای چهارمین بار مکه رفته بود!!! پ.ن.1:توی این ماه عزیز حواسمون بیشتر به اطرافمون باشه!!جوری نباشه که فقط نگاه کنیم و رد بشیم!!ببینیم...با دقت...و بفهمیم!! پ.ن.2:برنامه ی "ماه عسل" امروز خیـــــــــــلی...
-
فانوس من
18 - تیرماه - 1392 23:22
پروردگارم! "هلال" ماه را دیدم و دلم "قرص" تر شد به بودنت امروز محتاج ترم به مهربانیت و به پناهت این روزها بیش از پیش برایت "بندگی" می کنم اگر من فراموش کارم ,که بی شک هستم, اما تو "خدایی" کن, مانند همیشه... کمی "د و ر" شده ام از تو اما "د ی ر" نشده است برای...
-
امان از این...
12 - تیرماه - 1392 21:50
0.سلاااااام...خوبین؟ 1.رسیدنم بخیر... امان از این گرما...میگن شماله و بارونش و هوای شرجی و مه آلودش ولی ما نه بارون دیدیم نه هوای مه آلود...مثل این که از این بعد باید بگیم:شمالم شمالای قدیم!!!والاااا... 2.یه دست به افتخار والیبالیستای عزیزمون چه بزرگسال چه نوجوون,گل کاشتن...چقدر حسرت خوردم که چرا به جای ایتالیا رفتیم...
-
قاطی پاتی...
4 - تیرماه - 1392 18:12
0.سلاملکم دوستای گلم 1.هیش از این تکنولوژی خوشم نمیاد هااا...اه اه...یه هفته نت نداشتم انقد اتفاقا افتاد که نگو!!!خدا هم که انگاری از طرز شادی کردن مردم ایران خوشش اومده پشت سر هم واسشون موجبات شادیو فراهم میکنه :جناب روحانی و جام جهانی (هوراااااا) و والیبال (هوراااا) و...از همه ی دوستانی که باعث شادیمون شدن قدردانی...
-
خوووووب...
19 - خردادماه - 1392 09:46
0.خوووب...سلام 1.اوهووووع به بلاگ اسکای عزیز!!کلا تغییر و تحول تا این حد اساسی آخه!؟!؟! منم تغییرات اساسی دادم که دیگه کامل شه!قالب و آهنگ و...عاشق آهنگ وبلاگمم...واااااای 2.بالاخره امتحانامونم تموم شد!می خواستم بگم "آخیش راحت شدیم" یه لحظه سال دیگه رو تصور کردم روم نشد!!! 4.توی این امتحانا یه چیزو فهمیدم,که...
-
تولد کاپیتان...
13 - خردادماه - 1392 12:27
اولین باری که اسمش رو شنیدم و فهمیدم که یه بازیکنی هست که همه ی استقلالیا چه بخوان چه نخوان دوستش دارن 7 سال پیش بود...دقیقا زمانی که اول راهنمایی بودم!از همون روز من شدم یه استقلالیه هزار آتیشه و طرفدار سرسخت فرهاد مجیدی ... کاپیتان به قدری برام ارزش داری که تو این 7 سال با شادیات شاد شدم با ناراحتیات ناراحت شدم وقتی...
-
امتحان
25 - اردیبهشتماه - 1392 16:19
اولین امتحانو دادیم...این اولی که تا حدودی خراب شد(یک نمره غلط مسلم دارم دیگه حالا غلطای ریزو اینا به مصححان گرامی مربوط میشه) خدا بقیشو به خیر کنه!!!فقط یه چیزی,گناه ما دانش آموزای بدبخت چیه که باید این همه مطلب عین همو حفظ کنیم؟؟؟همه شون شبیه همن خوب...آدم نمی دونه کودوم کلمه ی کلیدیه!!!وقتییم که کلی مینویسی واسه...
-
لمس یک خاطره...
27 - فروردینماه - 1392 22:07
چه حس لطیفی دارد لمس آن لحظه که مرور خاطره ای ذهنت را قلقلک می دهد و از میان تمام تکرار ها و روزمرگی ها لبانت را منحنی می کند و تو را به لبخندی وامی دارد و به لحظه ای درنگ برای مرور ثانیه هایی که روزی آرزوی تو بود و اکنون خاطره ایست که به گوشه ای از ذهن مشوشت پناه برده یا نفوذ کرده در تو وبا خطی خوانا بر صفحه ی دلت جا...
-
3 روز دیگه...
24 - فروردینماه - 1392 01:11
فقط 3 روز دیگر فرصت باقیست...وااااااااای خدای من
-
سال نو...
19 - فروردینماه - 1392 17:36
فضا پر است از لطافت از ذوق از عشق در این روزهای بهاری بوی خدا بیش از پیش به مشامم می رسد وجود خدا را بیش از هر چیز دیگری لمس می کنم در هوایی که پر از اکسیژن خداست برایت شاد و زلال بودن را آرزو دارم تو نیز به یادم باش... سال نو مبارک سلاااااااام...خوبییییییین؟؟؟واااای اگه بدونید چه قدر دلم تنگ شده!!!نمی دونید که...!!!...
-
امروز...
20 - بهمنماه - 1391 01:08
امروز در این دنیای خودخواه و میان افرادی که فقط خود را میخواهند و تنها به خود می اندیشند بی نهایت احساس تنهایی کردم و ترسیدم از هجوم این همه تنهایی و اشک ریختم برای خودم و تنهایی ام و باز برگشتم و غرق شدم در تنهایی آنقدر که باز هم فراموش کردم که چه بی اندازه تنهایم ...!!!! اما هنوز به خاطر دارم امید را,رویا را,خیال را...
-
یک ماه گذشت!
1 - بهمنماه - 1391 00:10
سلام,خوبین؟؟؟من که عاااالیم...با این استرسا و فشارای روحی و روانی ای که وزارت آموزش و پرورش عزیز و دست اندر کاران عزیز ترشون برای ما دانش آموزا فراهم میکنن(!) مگه میشه عاااالی نبود؟؟اصن اجازه داری بگی عااالی نیستم؟؟بعضی وقتا با خودم فک میکنم که واقعا بقیه ی جاهای دنیا بچه هایی تو سن و سال ما چه دنیایی دارن؟؟اینو به...
-
شب یلدا...
1 - دیماه - 1391 14:19
بازی کردن با تاریخ عادتمان شده همواره در تکاپو هستیم تا روزی یا ساعتی یا دقیقه ای یا حتی ثانیه ای را جاودان و ماندگار کنیم شب یلدا هم گذشت شبی طولانی که فرقش با بقیه ی شبها ثانیه های اندکی بیش نیست ولی همین چند ثانیه خاطراتی را برای همه به جا می گذارد که ارزش عمر یک آدمی ست و به بودن او اعتبار می بخشد بعضی از حرف ها...
-
تا اطلاع ثانوی...
28 - آذرماه - 1391 22:11
آقا سلام و احوال پرسیو بی خیال...پیگیر اخبار که هستین؟؟؟؟اگه پیگیر باشین از حال و روز منم میتونید یه حدسایی بزنید...به قول زانیار:حس می کنم پاهام از زمین جدان...(البته من از خوشحالی) نمی دونی چه خبره؟؟؟الان بت می گم... یادمه یه بار یه پست گذاشتم گفتم چه قد بده تو اوج امیدواری نا امید شی و الان می خوام بگم چه قد خوبه...
-
Happy Bday to me
12 - آذرماه - 1391 00:27
لحظه ها یکی پس از دیگری می گذرند و مرا به تاریخی تکراری نزدیک تر می کنند تاریخی که فعل "بودنِ من" در آن "صرف" می شود و این منم که هر سال در ایستگاه زمان سوار بر "خط یازده" تماشای زندگی را از پشت شیشه ی لحظه ها از سر می گیرم آخر این خط به کجا می رود و اینکه چه زمانی به مقصد میرسم را نمی...
-
تولد سلطان عاشقانه ها...
6 - آذرماه - 1391 23:52
این که بتونی احساسات عده ای رو با چند تا جمله ی ساده و گهگاهی موزون بیان کنی مث گفتنش آسون نیست... به قدری سخته که میشه اسمشو گذاشت یه نعمت از طرف خدا... اما می دونم و میدونید که خدا این نعمتو به روزبه بمانی عزیز عطا کرده... فردا(هفتم آذرماه) تولد روزبه عزیزه ... با خودم گفتم نمیشه از کنار این روز به سادگی عبور کرد...
-
روی شن های داغ...
25 - آبانماه - 1391 00:25
محبوبم: لذت عاشق شدن را در دریای ژرف زندگی در حالی تجربه کردم که معشوقی در میان نیست!! وقتی آتش عشقی شعله ور می گردد و وجود ناچیز آدمی را خاکستری گران بها می کند مهم آن آتش است نه چیز دیگر و من اکنون در آتش برافروخته ی عشق تو ذره ذره می سوزم و تو... خودت که نه,خیالت آرام و صبور از کنار این عشق خیالی عبور خواهد کرد و...
-
روحت شاد...
14 - آبانماه - 1391 23:04
چه بی وقفه نگران بودم از روبه رو شدن با یک برگ تقویم از رویارویی با یک روز با یک تاریخ آشنا هراسی در دلم بود هراسی در دلم هست حس مبهمی که عبور کردن از کنار روزها و شب ها و رسیدن به این روز را برایم سخت می کرد هر چه قدر به یک آبان و یک نیمه شب نزدیک تر می شدم حسی تکراری در خودآگاهم جان دوباره می گرفت کاش می شد... کاش...
-
شب عاشقانه ها...
10 - آبانماه - 1391 23:40
دیدی همیشه وقتی یه جایی میری که تا حالا نرفتی یه حسی داری که هیچ وقت نداری؟بعد تازه اگه اونجایی که میری یه جایی باشه که میخوای یه نفرو که دوس داری ببینی که دیگه تا مرز مرگ میری... من دیشب دقیقا همین حسو داشتم البته برای سومین بار...اولین بار که فرودگاه بود دومین بارم نشستی بود که با مهدیسی رفتیم... دیشب...وارد یه فضای...
-
عاشقانه ترین تولد دنیا...
7 - آبانماه - 1391 22:16
سلام سلام...خوبین؟؟؟من عااااااااالیم...به دو دلیل,که هر دوتاش به عمو احسان خواجه امیری مربوطه : 1-امروز تولد عمو احسانمه,بهش از همینجا تبریک میگم: احسان عزیز!ممنون از اینکه همیشه بودی تا با صدای تو خاطراتم -هر چند کوچیک- هیچ موقع از ذهنم پاک نشه اگرم گه گداری فراموششون میکنم با شنیدن صدات دوباره تک تک لحظه ها با همون...
-
دریا...
24 - مهرماه - 1391 21:43
سلام سلام...صدتا سلام...خوبین؟من که عاااااااالیم...با این آهنگ دریا مگه میشه بد بود؟؟؟والاااااا... توصیه میکنم هر چه سریعتر به لینک زیر مراجعه و این آهنگ را دانلود کنید(حال کردی ادبیاتو؟؟)...عالیههه... متنش هم گذاشتم توی صفحه های وبلاگ... ترانه سرا: استاد عزیزم,روزبه بمانی -تنظیم:هومن نامداری-آهنگساز:علیرضا افکاری......
-
سالروز وارث طبیعت سبز واژه...
15 - مهرماه - 1391 02:20
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد و خاصیت عشق این است کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم , آن وقت میان...
-
آوار...
10 - مهرماه - 1391 00:28
نامت زلزله ای را میماند... با ریشتر بی نهایت ... وقتی می آید خاطره است که سرم آوار میشود... کاش به فکر بازسازی این خرابه ها بودی... میترسم دلم یخ ببندد... تا زمستان چیزی نمانده... پ.ن: 1- فرهاد واسه همیشه از فوتبال خداحافظی کرد... فکر نمیکردم این فاجعه انقدر زود اتفاق بیفته...همیشه با خودم فک میکردم اگه یه روز فرهاد...
-
پاییز من...
2 - مهرماه - 1391 01:01
سلام...همین... باز پاییز است... اندکی از مهر پیداست... جهان درگیر حسی مبهم است... و می پنداری به طبیعت نزدیک تری... هم خودت هم حست ... حس تنهایی را می گویم... همان که دنیایت را تنها نمی گذارد... استوار ایستاده تا سقوط آخرین برگ درخت زندگی ات را تماشا کند... و در این روزهای زرد هم چنان ایستادگی اش را به رخ برگ های...
-
آخرین پناه...
27 - شهریورماه - 1391 19:59
سلام دوستان...حال و احوالاتتون چه طوره؟؟؟امیدوارم که خوب باشید... اگر هم نیستین بذار یه سوال بپرسم که حسابی روحیه بگیرید... اگه گفتین چند روز تا شروع مدرسه ها مونده...؟؟؟ من که امسال اصن خوشحال نیستم...به خاطر اینکه ساحل کپلیم دیگه پیشم نیست... بگذریم...تا وضع بدتر نشده بریم سراغ پست جدید... یه نکته ای رو هم بگم که من...
-
بیا بریم تو,ببین چه خبره...
25 - شهریورماه - 1391 14:17
خانوما آقایون سلام...هیشکی نشینه ها...این وسطو باید پر کنیداااا... به به...ببین کی اینجاست... خانوم پرستار خودمون...ساناز جونم...خوش اومدی عزیز دلم... تولدت مباااااااارک...ایشالا هر چه قدر دوست داری عمر کنی و به همه ی آرزوهای خوبت برسی... دوست داشتم امروز پیشتون بودیم که با هم تولد میگرفتیم ولی امان از این فاصله ها......
-
استثناء...
23 - شهریورماه - 1391 20:26
سلام دوستان...امیدوارم که حالتون مث من نباشه و خوب باشین...بریم سراغ پست جدید... به دلم میگویم... آن یوسفی که بازگشت به کنعان استثناء بود... تو غمت را بخور...!!!