.:: نبض گل ::.

من به آغاز زمین نزدیکم...

.:: نبض گل ::.

من به آغاز زمین نزدیکم...

تولدی که گذشت...



0.سلاااااام...خوبین؟دلم واسه فضای وبلاگم تنگ شده بود...


1.یازدهم آذر تولدم بود...این متن هم مربوط به همون روزه


"امروز دلم میخواست گریه کنم

به همان دلیل نامعلومی که ۱۸سال پیش زمان پانهادن به دنیا اشکهایم را سرازیر کرد
شاید به دلیل شوق زیاد و ناراحتی کم..."

امروز که ۱۸سال از زندگیم میگذره خوشحالم از اینکه چیزی رو از دست ندادم و ناراحت از اینکه چیزی رو هم به دست نیاوردم!
ولی چیزی که خیلی خوشحالم می کنه اینه که هر چند خودم چیزی به دست نیاوردم ولی دنیا چیزهای باارزشی رو بدون منت بهم داده که از هرچی خودم در آینده به دست بیارم ارزشمندتره...پدر و مادرم، خواهرم ،دوستای خوبم ،سلامتیم ،و...

و امروز آرزوم اینه که آینده ی خوبی در انتظارم باشه مثل گذشته های خوبم....همین...
"تولدم مبارک" ...


2. ... هیچی...فقط دعا کنید تو این شش ماه باقی مونده تا کنکور یه فرجی بشه و من درس بخونم!...واقن خسته ام...از درس نخوندنم از بی انگیزگیم از بی حوصلگی...از خودم...


3.موفق تر از همیشه باشید و برای موفق بودنم دعا کنید

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 22 - آذر‌ماه - 1392 ساعت 14:49

سلام دوست خوبم تولدت مبارک ببخشید دیر شد دیگه خودت باید درکم کنی
خیلی دلم برات تنگ شده گلی جونم
ایشاالله یه فرجی شه هممون بخونیم اینجور که معلومه هیکدوم از جینگولیا حس درس خوندن ندارن

سلام دوست گلم که نمی دونم کی هستی :| :))))) خوب اسمت رو بنویس عزیزم :)
جینگولیا ترکوندن...تنبلی رو به حد اعلا رسوندیم واقعا!!! انشاالله روزی برسه که بیایم همین نظراتمونو بخونیم و به همشون بخندیم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد