.:: نبض گل ::.

.:: نبض گل ::.

من به آغاز زمین نزدیکم...
.:: نبض گل ::.

.:: نبض گل ::.

من به آغاز زمین نزدیکم...

آخرین پناه...

سلام دوستان...حال و احوالاتتون چه طوره؟؟؟امیدوارم که خوب باشید...

اگر هم نیستین بذار یه سوال بپرسم که حسابی روحیه بگیرید...اگه گفتین چند روز تا شروع مدرسه ها مونده...؟؟؟

من که امسال اصن خوشحال نیستم...به خاطر اینکه ساحل کپلیم دیگه پیشم نیست...

بگذریم...تا وضع بدتر نشده بریم سراغ پست جدید...

یه نکته ای رو هم بگم که من از فردا نیستم تا جمعه...داریم میریم شمال جای شما خالی...(الان ای کاش نزدیک تو بودم تو این راه مه آلود شمالی...با این آهنگ دارم دیوونه میشم پر از بغضم فقط جای تو خالی)...در ضمن چون دیگه وقت نمیکنم تا اول مهر سر بزنم اینم بگم که امسال دیگه وبگردی اضافه تعطیله,فقط آخر هفته ها میام سر میزنم و آپ میکنم...دیگه واقعا بریم...خیلی حرف زدم...



همیشه وقتی تنها و ناامید و ملول

تنت,روانت از دست این و آن خسته ست...


همیشه وقتی رخسار این جهان تاریک

همیشه وقتی درهای آسمان بسته ست


همیشه گوشه ی گرمی به نام دل با توست

که صادقانه تر از هر که با تو پیوسته ست


به دل پناه ببر,آخرین پناهت اوست

تو را چنان که تمنای توست دارد دوست...

                                                                                                     "فریدون مشیری"


تا بعد,موفتر از همیشه باشید...


بیا بریم تو,ببین چه خبره...

خانوما آقایون سلام...هیشکی نشینه ها...این وسطو باید پر کنیداااا...

به به...ببین کی اینجاست...خانوم پرستار خودمون...ساناز جونم...خوش اومدی عزیز دلم...

تولدت مباااااااارک...ایشالا هر چه قدر دوست داری عمر کنی و به همه ی آرزوهای خوبت برسی...

دوست داشتم امروز پیشتون بودیم که با هم تولد میگرفتیم ولی امان از این فاصله ها...بگذریم...

اشکال نداره ما نیستیم ولی خودتون تولد بگیرین جای ما رو هم خالی کنید...

اینم یه کیک مخصوص خانوم پرستار ساناس جون خودم...(منظورم همون ساناز جون خودمه,در تلفظ اشتباه میشه)...

سانی جونیم...تولدت خییییییییییییلی مبارکاون 18 رو هم پاک نکردم که بهت انگیزه بدم






استثناء...

سلام دوستان...امیدوارم که حالتون مث من نباشه و خوب باشین...بریم سراغ پست جدید...



به دلم میگویم...


                      آن یوسفی که بازگشت به کنعان استثناء بود...


                                                                                   تو غمت را بخور...!!!

ارزش زمان...

سلام بچه ها...خوبم,خوبین؟بدون معطلی بریم سراغ پست جدید...



چه کسانی ارزش زمان را می دانند؟


1.ارزش یک سال را,کسانی می دانند که به دلیل مردودی ناچارند یک سال دیگر در همان کلاس بمانند.


2.ارزش یک ماه را,مادرانی می دانند که فرزند آن ها به جای نه ماه,هشت ماهه به دنیا آمده است و مدت ها گرفتاری این یک ماه زود به دنیا آمدن فرزندشان را می کشند.


3.ارزش یک هفته را,تنها مؤلفان هفته نامه ها می دانند؛چون هفته ی بعد اخبار هفتگی آن ها بی ارزش می شود.


4.ارزش یک روز را,کسی میداند که یک روز از عمرش را اسیر یا زندانی بوده است.


5.ارزش یک ساعت را,کسی می داند که یک ساعت را در پشت در اتاق عمل ایستاده تا از نتیجه ی کار جراحی عزیزترین فرد زندگی اش آگاهی یابد.


6.ارزش یک دقیقه را,کسی می داند که یک دقیقه دیر به قطار رسیده و حالا باید چند ساعت منتظر بماند تا هنگام حرکت قطار بعدی فرا برسد.


7.ارزش یک ثانیه را,کسی می داند که در یک واکنش یک ثانیه ای توانسته خود را از یک تصادف هولناک برهاند.


8.و در آخر,ارزش نیم ثانیه را,تنها نفر دوم  المپیک می داند که با نیم ثانیه تأخیر ناچار می شود که به جای سکوی نخست بر سکوی دوم بایستد...


تا بعد,موفتر از همیشه باشید


*بچه ها بچه هااااا....واااااااااای...یه خبر خیییییییییییلی خوووووب و داااااااغ...آلبوم جدید گوگوش عزیز همین امروز اومد...از فردا می تونید هر روز متن یکی از ترانه هاشو توی بخش صفحات بخونید...هورااااااااا... 

من آمده ام...

واااااااااااااااای...سلام من به همه ی شما یاران قدیمی...خوبین جینگولیا و غیر جینگولیا؟؟؟؟

دلم یه عااااااااااااالمه واسه همتون تنگ شده بود...امان از دست این تکنولوژی...معتادمون کرده والا...کاریم از دستمون بر نمیاد...این چند وقت از بی اینترنتی تا مغز استخونم درد میکرد...اصلا خمار بودم...حالا دیگه من آمده ام,عشق فریاد کند,من آمده ام....

حالا دیگه بریم تو کار پست جدید...امیدوارم دوست داشته باشین...البته اینم بگم که بااااید دوست داشته باشیااااا...پس لطفا تشریف بیارین توی ادامه مطلب...


ادامه مطلب ...