.:: نبض گل ::.

من به آغاز زمین نزدیکم...

.:: نبض گل ::.

من به آغاز زمین نزدیکم...

آوار...



نامت زلزله ای را میماند...

با ریشتر بی نهایت...

وقتی می آید خاطره است که سرم آوار میشود...

کاش به فکر بازسازی این خرابه ها بودی...

میترسم دلم یخ ببندد...

تا زمستان چیزی نمانده...


پ.ن:

1-فرهاد واسه همیشه از فوتبال خداحافظی کرد...فکر نمیکردم این فاجعه انقدر زود اتفاق بیفته...همیشه با خودم فک میکردم اگه یه روز فرهاد خداحافظی کنه چی کار کنم...حتی تصورشو نمیکردم انقد مظلومانه کنار بره...البته تقصیر خودمونم هست,طرز رفتار با افراد بزرگ رو بلد نیستیم...تا حالا چنتا جشن خدافظی حداقل نیمه باشکوه (!) گرفتن واسه بازیکنامون...؟؟؟از اینا که بگذریم,دعای ما هوادارا همیشه پشت فرهاده و البته لعنتمونم پشت اونایی که حقش رو خوردن...میدونم نمیخونه ولی واسه خالی شدن خودم میگم:کاپیتان ازت ممنونم,بابت همه ی خاطره های خوب و بدی که ازت دارم,خاطره هایی که همیشه یه ابهامی پشتشون بوده و هست و شاید هم,خواهد بود...ممنون از اینکه باعث شدی با شناختنت یه حس متفاوت رو تجربه کنم...امیدوارم روزی برسه که افتخارات بزرگی رو برای باشگاه به ارمغان بیاری,مث همیشه...ولی این بار به عنوان سرمربی...خودتم میدونی که همه ی ما هوادارا از این اتفاق که خودت بهش گفتی "جدایی ناخواسته" کلی غصه خوردیم ولی اینو بدون که دعای ما هم "ناخواسته" دنبالته...

قراره با جدایی قصمون سر شه...قراره چشم من خیس و دلم از غصه پرپر شه

خوشبختیت آرزومه حتی با من نباشی...حتی از خاطره هامون جدا شی...

*عکس یادگاریش روی این میزه...این عکس برام خاطره انگیزه

*شاید نمیدونه عاشقم کرده,ای کاش یه بار دیگه برگرده...

2-متن اولم دل نوشتست...وصف حال خودمه...


تا بعد,موفقتر از همیشه باشید


پاییز من...

سلام...همین...



باز پاییز است...

اندکی از مهر پیداست...


جهان درگیر حسی مبهم است...

و می پنداری به طبیعت نزدیک تری...


هم خودت هم حست...

حس تنهایی را می گویم...


همان که دنیایت را تنها نمی گذارد...

استوار ایستاده تا سقوط آخرین برگ درخت زندگی ات را تماشا کند...


و در این روزهای زرد هم چنان ایستادگی اش را به رخ برگ های رقصان پاییزی بکشد...

با این حال مهرت قشنگ,پاییزت زیبا...


پ.ن:

1-تو پست قبلی جواب نظرات رو ندادم چون خیلی دیر تاییدشون کردم...ببخشید

2-این یک متن حسی بود که از خودم گفتم.هم شبیه حال و هوای این روزای منه هم شما ولی می دونم که میدونید و بدونید که منم میدونم ماها از اون آدمای افسرده و منزوی نیستیم که حالمون در این حد افتضاح باشه...برای خالی نبودن عریضه گفتم  پس نگران نباشید...


توصیه ی پاییزی:

موقع خریدن لباس های پاییزی دقت کنید

لباس هایی بخرید با جیب هایی به اندازه ی دو دست

شاید همین پاییز عاشق شدید...

(البته این توصیه واسه دوستان 18+ بود...جینگولیا و دوستانی که هنوز سنشون قانونی نشده لباس بدون جیبم گرفتن اشکالی نداره به درس و مدرسشون برسن خیلی بهتره)



آخرین پناه...

سلام دوستان...حال و احوالاتتون چه طوره؟؟؟امیدوارم که خوب باشید...

اگر هم نیستین بذار یه سوال بپرسم که حسابی روحیه بگیرید...اگه گفتین چند روز تا شروع مدرسه ها مونده...؟؟؟

من که امسال اصن خوشحال نیستم...به خاطر اینکه ساحل کپلیم دیگه پیشم نیست...

بگذریم...تا وضع بدتر نشده بریم سراغ پست جدید...

یه نکته ای رو هم بگم که من از فردا نیستم تا جمعه...داریم میریم شمال جای شما خالی...(الان ای کاش نزدیک تو بودم تو این راه مه آلود شمالی...با این آهنگ دارم دیوونه میشم پر از بغضم فقط جای تو خالی)...در ضمن چون دیگه وقت نمیکنم تا اول مهر سر بزنم اینم بگم که امسال دیگه وبگردی اضافه تعطیله,فقط آخر هفته ها میام سر میزنم و آپ میکنم...دیگه واقعا بریم...خیلی حرف زدم...



همیشه وقتی تنها و ناامید و ملول

تنت,روانت از دست این و آن خسته ست...


همیشه وقتی رخسار این جهان تاریک

همیشه وقتی درهای آسمان بسته ست


همیشه گوشه ی گرمی به نام دل با توست

که صادقانه تر از هر که با تو پیوسته ست


به دل پناه ببر,آخرین پناهت اوست

تو را چنان که تمنای توست دارد دوست...

                                                                                                     "فریدون مشیری"


تا بعد,موفتر از همیشه باشید...


بیا بریم تو,ببین چه خبره...

خانوما آقایون سلام...هیشکی نشینه ها...این وسطو باید پر کنیداااا...

به به...ببین کی اینجاست...خانوم پرستار خودمون...ساناز جونم...خوش اومدی عزیز دلم...

تولدت مباااااااارک...ایشالا هر چه قدر دوست داری عمر کنی و به همه ی آرزوهای خوبت برسی...

دوست داشتم امروز پیشتون بودیم که با هم تولد میگرفتیم ولی امان از این فاصله ها...بگذریم...

اشکال نداره ما نیستیم ولی خودتون تولد بگیرین جای ما رو هم خالی کنید...

اینم یه کیک مخصوص خانوم پرستار ساناس جون خودم...(منظورم همون ساناز جون خودمه,در تلفظ اشتباه میشه)...

سانی جونیم...تولدت خییییییییییییلی مبارکاون 18 رو هم پاک نکردم که بهت انگیزه بدم






استثناء...

سلام دوستان...امیدوارم که حالتون مث من نباشه و خوب باشین...بریم سراغ پست جدید...



به دلم میگویم...


                      آن یوسفی که بازگشت به کنعان استثناء بود...


                                                                                   تو غمت را بخور...!!!